شادکامی

هدف و آرزوی من شادی شما ست.

شادکامی

هدف و آرزوی من شادی شما ست.

نظریه ابعاد وجودی...

یک نظریه فرمودم...

البته بیشتر فرضیه سخیلی روش فکر کردم

خیلی هم سعی کردم که خلاصه ش کنم

خب میریم سراغ نظریه ی «پروینی»

هر انسانی از سه جزء تشکیل شده...

جسم، روان (عقل و احساس)، روح

...

جسم:تابع لذت و غرایز هست. حواس پنجگانه مربوط به جسم میشه. پایین ترین سطح وجودیه ما ست. ارتباط بیشتری با عقل داره چون شامل یه سری حرکات منطقی و با قاعده س.


روان:شامل عقل و احساس میشه. منظور از احساس، حالت های روانی هست مثل شادی، غم، احساس های شهودی مثل (فلان چیز به دلم افتاده) یا زمانی که حس میکنیم کسی نگرانه یا... که همه مون تجربه کردیم. عقل هم دارای قاعده و قانون و بر اساس منطق عمل میکنه ولی خیلی انعطاف پذیر تر از منطق هست.


نکته:عقل و احساس ما هیچ تناقضی با هم ندارن بلکه تکمیل کننده نقاط ضعف و قدرت همدیگه هستند.

بیشترین ارتباط ما با روان مون هست. اغلب اوقات مسئله ها رو بین عقل و احساسمون محک میزنیم و نتیجه میگیریم.


نکته:بهترین تصمیم ها زمانی گرفته میشه که، عقل و احساس در ارتباط کامل با هم باشن(اینو از کتاب هوش هیجانی خوندم).


روح: خاصیت کمال گرایانه داره  و به طور صفر صد عمل میکنه یعنی ممکنه کامل به سمت خوبی ها سوق پیدا کنه و ممکن است به سمت پایین بدی ها گرایش پیدا کنه.(این قسمت وارد بحث خیلی بزرگی میشه که بسی جای فکر دارد).

...

این فقط یه قسمت خیلی کوچیکی از نظریه بود...


*درواقع این نظریه شامل این قسمت ها میشه:

*فکر زیربنایی نظریه و یک سری استناد ها

*تعریف هر یک از ابعاد و اجزاء

*ابعاد وجودی ما چطور با هم ارتباط برقرار میکنن

*هر کدوم چه تأثیری دارن

*در آخر هم توضیح این که  هر کدوم از این ابعاد (جسم، روان(عقل و احساس)، روح)

ممکنه دچار بیماری هایی بشن






نظرات 56 + ارسال نظر
سیده زهرا (عاشقانه های مسیحا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:29 http://zahra4552.blogfa.com

همیشه نباید زد...گاهی هم باید خورد... "حرف ها" را

هههعییی آره مراقب هضم شدنش هم باید باشیم

مرغ عشق معین چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 http://http://yardeli.blogfa.com/

سلووووووووووووووووووووووم
میگمااااااااااااااااااااااا
دور دور تو وتپله
هلوووووووووووووو اومده
بهزادو دعواش کردم
زدم چشش رو در اوردم

سیلوووووووووووووووووم مامی عشقی(مذوووووووووووق)
وای چشمام به جمال عشقولی اعظم روشن شد
لیییلللیلیییللییی
هووووورااااااااااااا
آخ گفتی مامی شوشو
یسسسسسسس هلو اومده
خوش اومده (قلب)
بالاخره به دادخواهی من برخاستی:دی
احسنت بشگونش هم میگرفتی :دی

سیده زهرا (عاشقانه های مسیحا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 http://zahra4552.blogfa.com

در چشمان کسی که پرواز را نمبفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.

ولی اگر بال داشته باشیم باید تا جایی که میتونیم اوج بگیریم. حتی اگر در نظر دیگران کوچیک بشیم(قلب)
حیف شکلک ها شو حذف کرده بلاگ اسکای(هههعییی)

بهزاد پاشا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:18 http://www.abitarinehsas.blogsky.com/

این همه گفتی ادرس ادرس

بیا ادرس گذاشتم!

چیه!؟

بهزاد با ادرس تو کامنت میذاره

من نمیتونم با ادرس عشقم کامنت بذارم!؟

ها!؟ها!؟

آره گفتم ولی آدرس خودتو گفتم:دی
نه دیگه تقلید خوب نیست( تکان دادن سر):دی
در ضمن الان بهزاد با آدرس وبلاگ خودش که برای فردبلاگ هست نظر مینویسه (تأیید با سر)
عشق ت رو میبوسم از همینجا(قلب)

سیده زهرا (عاشقانه های مسیحا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:41 http://zahra4552.blogfa.com

تعداد دقیق مژه هــــــــــــــــایش را می دانم


تعجب نکــــــــن ،


مگر زندانــــــــی کاری جز شمــــــــردن میله های زندانــــــــش دارد ؟

(مذووووق)
چقد قشنگی نوشتی زهرا جونم(قلب)
زندانیی که حوس آزاد شدن نداره:دی همونجا جاش خوبه(قلب)

ازیتا جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:23 http://myvirtualhome.blogsky.com

نظریه خوبی بود...همه شو قبول دارم بغیر از یک جمله که گفتید

عقل و احساس ما هیچ تناقضی با هم ندارد و بلکه تکمیل کننده نقاط ضعف و قوت همدیگه هستند...

ولی همیشهاینطور نیست...خیلی وقتا این دو تا کاملا با هم متفاوت هستن و یه سازی میزنن و در اخر هر کدوم قوی تر بود و تونست بیشتر روی ما تاثیر بذاره ما همون کاری که اون میخواد رو میکنیم.

یووهووووو تو که همه رو قبول کردی یه جمله رو هم قبول میکردی دیگه:دی
بلی درسته که گاهی عقل و احساس باهم در تضاد قرار میگیرن... این یکی از بیماری هایی هست که درباره ش توضیح دادم توی نظریه م ولی ننوشتم اینجا.
توضیحش اینه که گاهی اوقات... چیزی بین عقل و احساس ما گیر میکنه و این بدترین اتفاقیه که میتونه بی افته... توی این شرایط باید... اولی آرامش و حفظ کرد.. دوم نباید عجولانه تصمیم گرفت... سوم باید آگاه بود که نباید یکی از قوه ی عقل و احساس رو مغلوب کرد... چهارم هم باید روی مشکل تمرکز کرد... و سعی کرد که اون مسئله رو با عقل و احساس به اشتراک گذاشت و ذره ذره پیش رفت... و من میدونم که ... حل میشه (شیپور)....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد