ششم فروردین هزار و چهارصد و سه
وبلاگ و وبلاگ نویسی مونده هنوز؟
چه دورانی بود...
دوستای زیادی داشتم اینجا
ولی یهو نمیدونم چی شد وبلاک کلا برچیده شد
عمو بهزاد..فافا...مرغ عشق...خیلیای دیگه
اصن معجزه اس رمز بلاگفا یادم مونده.بچه ها هر کی اومد به این ادرسم مراجعه کنه.تلگراممه.میخام دوستامو پیدا کنم.دلم براتون تنگ شده😭😭
shler1992@
گذر زمان..
ترم آخری شدم...
به همین راحتی..
به همین خوشمزگی..
این که من…
تو را…
با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!!
هنوز…
دوست دارم!
پرچم دخترا بالا...
روزمون مباااااااااااااارک
بگذار و بگذر..
" این نیز بگذرد ... "
هنوز هم می گویم ..
اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها
...و ناگهان ارشد
آخه تمومی نداره این درس خوندن...
کی میشه با خیال راحت و بدون دغدغه به زندگیم برسم..
حالا مامانم میخواس خونه تکونی کنه به زور پشیمونش کردم و گرنه قوز بالا قوز میشد
تولد 21 سالگی
یه سال دیگه ام از عمرم گذشت..
اما.....
همچنان پرانرزی و امیدوار به آینده ای روشن و زیبا
عید سعید فطر
عید سعید فطر پیشاپیش گوارای وجود پر برکتتان
یه کوچولو حرف دل
خیلی وقته دیگه حس و حال نوشتن ندارم البته بهتره بگم وقتشم ندارم...
نه اینکه سرگرم کار خاصی باشم ها
این روزا خودتونم که بهتر از من میدونین ماه رمضونه اونم با این گرمای واقعا طاقت فرسا...
خدایا قربونت برم نمیشد ماه رمضونت فقط و فقط تو یه ماه خاص از همون ماه خوشگلای زمستونت میبود آخه؟؟؟؟؟
حالا هر کی ندونه انگار صبح اللطلوح میریم جون کندن،عرق میریزیم...قربون خودم برم همه جنب و جوشم
این روزا نشستن پای سیستمه
خب دیگه ماهم دوست داشتیم یه شغلی جور میشد میرفتیم سر کار...همچین تنبلم تشریف نداریما...
اما فدای این وضعیت مملکتمون نه که شغل همیجوری کلون کلون ریخته واسه ما..
هی میگم بابا ول کنین من نمیام(آره جون خودم)
تابستونتون زیبا و گرمی بخش زندگیتون..
روزگار بر وفق مرادتون..
التماس دعا.
تا کی آخه؟؟؟
لحن بعضیها؛ زمستونیه ...
مادرم روزت مبارک..
♥مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری...
♥مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی...
♥مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری...
♥مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد...
♥مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود...
♥مادر یعنی تنها کسی که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید...
آنوقت دنیایی از لبخند به تو بازخواهد گشت. . . باور کن !
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند...
از ماست که بر ماست
سیران یگانه دختری که مظلومانه سوخت...
(واقعه شین آباد پیرانشهر)
سیران جان آسوده بخواب که مادرت به جای تو برای عروسک هایت لالایی میخواند...سیران امسال شب یلدا بجای هندونه و انار و اجیل میدونی که خرما میخوریم...
ایوب کجایی؟!
بیا تا برایت از صبر مادرانی بگویم که...
قرار نبود..
دوستان بسیار بسیار عزیز رمز ورود نمیدم.بوس